ایران و آلمان سال‌هاست که در حوزۀ سیاست و تجارت با یکدیگر روابط خوبی دارند. از سوی دیگر، ادبیات آلمانی در ایران بسیار محبوب است و دربارۀ اشعار و کتاب‌های فلسفی آلمانی، مقالات زیادی به فارسی نوشته شده است.

ایران و آلمان سال‌هاست که در حوزۀ سیاست و تجارت با یکدیگر روابط خوبی دارند. از سوی دیگر، ادبیات آلمانی در ایران بسیار محبوب است و دربارۀ اشعار و کتاب‌های فلسفی آلمانی، مقالات زیادی به فارسی نوشته شده است. چندی پیش، محمود حسینی‌زاد، مترجم و نویسندۀ معاصر ایران، در سایت آلمانی «قنطره»، کتاب‌های ترجمه‌شده به فارسی و آثار آلمانی محبوب در ایران را مورد بررسی قرار داده بود. این‌بار او در مقاله‌ای که برای این سایت نوشته، جایگاه ادبیات ایران در کشور ژرمن‌ها را بررسی کرده است. از نگاه او، در سال‌های اخیر، ناشران آلمانی به سراغ بخشی از ادبیات ایران می‌روند که محتوای سیاسی دارد. بخش‌هایی از مقاله محمود حسینی‌زاد را در ادامه می‌خوانید که از آلمانی به فارسی ترجمه شده است:

برخی معتقدند مترجمان، سازندگان پل‌های ارتباطی میان کشورهای مختلف هستند. البته مسیر ترجمۀ ادبیات آلمانی به فارسی و ادبیات فارسی به آلمانی به صورت مستقیم پیش نرفته است. این کار از طریق پل‌هایی امکان‌پذیر شده است که مترجمان زبان‌های غیرآلمانی ساخته بودند. پیش از آن­که ادبیات آلمانی به فارسی راه یابد، این آلمانی‌ها و اتریشی‌ها بودند که از طریق زبان‌های دیگر، ادبیات فارسی را به زبان خود ترجمه کردند. کتاب گلستان سعدی ابتدا به زبان فرانسه ترجمه و سپس در نیمۀ قرن هفدهم از زبان فرانسه به زبان آلمانی برگردانده شد. این ترجمه، اولین قدم در راه معرفی ادبیات فارسی به جامعۀ آلمانی‌زبان بود. ترجمه‌های بعدی ادبیات کلاسیک ایران به آلمانی از سوی شرق‌شناسانی انجام شد که به مطالعۀ عربی، ترکی و فارسی می‌پرداختند. در ابتدای قرن پانزدهم میلادی، «یوهانس شیلت‌برگر» آلمانی به ایران سفر کرد. بعدها سفیران، تجار و جهانگردان آلمانی دیگری، مانند آدام الاریوس، هاینریش فون پوزر و انگلبرت کمپف، نیز به ایران سفر کردند. البته بیشتر آنها مسئول جابه‌جایی کالاها به آلمان و اتریش و همچنین حامل پیام‌های سیاسی و اقتصادی بودند، اما هنگام بازگشت به کشور خود، فرهنگ و ادبیات فارسی را نیز به کشورهای اروپایی منتقل می‌کردند. برای من جای سوال دارد که آیا افرادی مانند الاریوس، هامر پورگشتال، فرانتس رزنتسوایگ و ... در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، آنقدر به زبان فارسی تسلط داشته‌اند که بتوانند آثار شاعران بزرگ ایرانی مانند سعدی، حافظ، جامی و مولوی را به زبان آلمانی ترجمه کنند. فرض بر این است که آنها از طریق ترجمه‌های موجود به زبان عربی و یا ترکی، آثار فارسی را به زبان آلمانی برگردانده‌اند. بدون شک، این پیشکسوتان عرصۀ ترجمه با این کار قدم بزرگی در راه شناخت ادبیات فارسی انجام داده‌اند که منجر به درک فرهنگی و تسهیل ارتباطات دوجانبه شده است. ایرانیان نیز در قرن بیستم از همین روش برای درک ادبیات آلمانی استفاده کردند. آنها نیز آثار ادبیات آلمان را از طریق ترجمه‌های موجود به فارسی برگرداندند. آثار کافکا تا سال‌ها از زبان فرانسه و انگلیسی به زبان فارسی ترجمه می‌شد.

انگیزه‌های سیاسی

در ادامه می‌خواهم به علاقۀ ناشران آلمانی به موضوعات سیاسی در ادبیات معاصر ایران اشاره کنم. اگر به فهرست کتاب‌های ترجمه شده از فارسی به آلمانی نگاهی بیندازید و تعداد این آثار را با سال‌های پیش از آن مقایسه کنید پیشرفت چندانی نمی­بینید. در این سال‌ها کتاب‌های نویسندگانی مانند هدایت، علوی، گلشیری، دانشور، زویا پیرزاد، دولت‌آبادی، چهلتن و معروفی در فهرست ناشران آلمان دیده می‌شوند. به نظر می‌رسد برای انتخاب آثار ادبیات معاصر ایران، انگیزه‌های سیاسی نقش دارد و ناشران آلمانی جنبۀ ادبی اثر را در اولویت بعدی خود قرار داده‌اند. در سال‌های اخیر، بخشی از آثار ادبیات فارسی به زبان آلمانی منتشر شده که بیشتر به مسائل سیاسی جامعه ایران پرداخته است. این بدان معناست که اگر روزی سیاست ایران در مرکز توجه نباشد علاقۀ ناشران به ادبیات ایران نیز از بین می‌رود. سوال مهمی که بارها در ایران نیز مطرح شده این است که چرا اوضاع سیاسی یک کشور در آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی باید در ترویج ادبیات و هنر این مناطق در اروپا نقش داشته باشد؟ ایرانیان در بخش سینما نیز تجارب مشابهی را در جشنواره‌های بین‌المللی مانند برلیناله دارند.

آثار الهام بخش

دیوان غربی-شرقی گوته هنوز هم مهم‌ترین اثر آلمانی است که با الهام از ادبیات فارسی نوشته شده است. مثال‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد، اما از نظر من، نقل قول‌ها و اشارات نویسندگان و شاعران نباید به عنوان منبع الهام و تاثیر ادبی عنوان شود. مسلماً وقتی در یک رمان یا یک روایت آلمانی (مانند کتاب سپتامبر اثر توماس لرز) شعری از حافظ، سعدی یا مولوی نوشته می‌شود، این نشان‌دهندۀ تاثیر شعر فارسی بر ادبیات آلمانی نیست. فقط وقتی از طریق یک اثر ادبی بتوانیم مضامین و تکنیک‌های ادبیات کشور دیگری را بشناسیم، می‌توانیم بگوییم که این اثر ادبی تحت تاثیر ادبیات آن منطقه شکل گرفته است. از نگاه من مجموعه شعر «سبزپوش»، اثر گریت ووستمان و رمان «احمق قرن بیست‌ویکم»، اثر میشائیل کلِبِرگ، دو اثری است که با الهام از ادبیات و شعر فارسی نوشته شده‌اند.

اقدامات باارزش آلمان

حمایت از شاعران، مترجمان و نویسندگان ایرانی از طریق اعطای کمک‌هزینه‌های اقامت، دعوت به سمینارها و جلسات سخنرانی یکی از مهم‌ترین کارهایی است که طرف آلمانی در این حوزه انجام می‌دهد. علاوه بر این، مترجمان به عنوان سازندگان پل‌های ارتباطی میان کشورها، توسط موسسات مختلف حمایت می‌شوند. همچنین، در راستای معرفی ادبیات آلمان به ایرانیان، نویسندگان و شاعران آلمانی به ایران سفر می‌کنند تا خوانندگان ایرانی را با گرایش‌ها و جنبش‌های مدرن ادبی آلمان و اروپا آشنا کنند.

کار فرهنگی سازمان­یافته و انتشار ترجمه‌های صحیح آثار ادبی می‌تواند فرهنگ‌ها را به هم نزدیک‌ و بر تبادلات فرهنگی تاثیر به سزایی بگذارد. این مسئله سال‌هاست که اثبات شده است.

منبع:

https://de.qantara.de/inhalt/literarische-beziehungen-zwischen-deutschland-und-iran-annaeherung-ueber-dritte-sprachen

کد خبر 489

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =